نوعی از پرهیزانۀ بیماران که از گوشت بی چربی و نخود جوشانیده در آب ترتیب دهند. (ناظم الاطباء). ابوحنیفه. (مهذب الاسماء). آبگوشتی رقیق از گوشت و آب نخود بیماررا، گوشت آن کم است و نخود و آبش بیشتر. جوذآبه. حمصیه. (یادداشت مؤلف) : و طعام نخودآب دهند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). گر تو خواهی نخودآبی که تو را سود دهد زعفران با عرق گل ببر آنجا در کار. بسحاق
نخود بوداده. (فرهنگ نظام). قسمی نخود که برشته کنند و آن جزو آجیل است. (یادداشت مؤلف) ، نخود ریزه و کوچک تر از نخودهای معمولی. - مثل نخودچی،به خردی و ریزی نخود. - امثال: چشمها دارد نخودچی ابرو ندارد هیچی، چشمانش به غایت ریز و کوچک است و ابروانش دلپسند و پرپشت نیست
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان رشت، در 4هزارگزی مغرب رشت، بر کنار راه رشت به فومن، در جلگۀ معتدل مرطوبی واقع است و 779 تن سکنه دارد. آبش از استخر، محصولش برنج و ابریشم و توتون سیگارو چای. شغل اهالی زراعت و کارگری است. این ده یک کار خانه چای دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان قوری چای بخش قره آغاج شهرستان مراغه، در 44هزارگزی شمال غربی قره آغاج و 12هزارگزی شمال راه مراغه به میانه. در ناحیۀ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 685 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه جیران و چشمه، محصولش غلات و نخود، شغل اهالی زراعت و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)