جدول جو
جدول جو

معنی مرده

مرده
ماردها، گردنکشان، سرکشان، بلندها، مرتفعها، جمع واژۀ مارد
مریدها، خبایث و اشرار، سرکشان، جمع واژۀ مرید
تصویری از مرده
تصویر مرده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مرده

مرده

مرده
مقابلِ زنده، انسان یا حیوان که بی جان شده باشد، درگذشته، بی جان، کنایه از بی حس و حرکت، کنایه از نابود شده، کنایه از بسیار شیفته، عاشق، کنایه از خاموش شده، کنایه از خشک، لم یزرع
مرده
فرهنگ فارسی عمید