معنی مرده - فرهنگ فارسی عمید
معنی مرده
- مرده مَرَدِه
- ماردها، گردنکشان، سرکشان، بلندها، مرتفعها، جمع واژۀ مارد
مریدها، خبایث و اشرار، سرکشان، جمع واژۀ مرید مارِدها، گردنکشان، سرکشان، بلندها، مرتفعها، جمعِ واژۀ مارِد
مَریدها، خبایث و اشرار، سرکشان، جمعِ واژۀ مَرید
تصویر مرده
فرهنگ فارسی عمید