معنی لشکرگذار - فرهنگ فارسی عمید
معنی لشکرگذار
- لشکرگذار
- لشکرکش، آنکه لشکر را به جنگ ببرد، فرمانده لشکر، لشکرگرا، سپه کش
تصویر لشکرگذار
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با لشکرگذار
لشکرگذار
- لشکرگذار
- سائق جیش:
لشکرگذار باشد دشمن شکار باشد
دیناربخش باشد دیناربار باشد.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
لشکر گذار
- لشکر گذار
- لشکر کش سایق جیش: لشکر گذار باشد دشمن شکار باشد دینار بخش باشد دیناربار باشد، (منوچهری. د. چا. 21: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
لشکر دار
- لشکر دار
- فرمانده لشکر نگهدارلشکر: کارهای مملکت بمردان کار و لشکر و لشکردار راست آید
فرهنگ لغت هوشیار
لشکرگشای
- لشکرگشای
- لشکرگشا:
به تنها عدوبند و لشکرگشای.
نظامی.
امیر عدوبند لشکرگشای
جوابش بداد از سرعقل و رای.
سعدی
لغت نامه دهخدا