معنی گواه گردانیدن - فرهنگ فارسی عمید
معنی گواه گردانیدن
- گواه گردانیدن
- شاهد آوردن، دلیل و حجت آوردن، گواه آوردن
تصویر گواه گردانیدن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گواه گردانیدن
گواه گردانیدن
- گواه گردانیدن
- گواه کردن. گواه گرفتن. اشهاد. (ترجمان القرآن)
لغت نامه دهخدا
گونه گردانیدن
- گونه گردانیدن
- رنگ (صورت چهره) تغییر یافتن بسبب ترس یا خشم
فرهنگ لغت هوشیار
گمراه گردانیدن
- گمراه گردانیدن
- کسی را از راه خویش منحرف ساختن اضلال، از طریقه صواب منحرف گردانیدن اغواء، از دین حق منحرف ساختن اضلال
فرهنگ لغت هوشیار
تباه گردانیدن
- تباه گردانیدن
- تباه کردن. بهمه معانی رجوع به تباه و تباه کردن و دیگر ترکیب های تباه شود
لغت نامه دهخدا
خواجه گردانیدن
- خواجه گردانیدن
- اخته کردن. خصی کردن. آلت رجولیت کسی را از بین بردن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خوار گردانیدن
- خوار گردانیدن
- خوار کردن. بی اعتبار گردانیدن. پست گردانیدن. تخذیل. ارغام. (یادداشت بخط مؤلف) ، هلاک گردانیدن. نابود کردن. از بین بردن. تعثیر. اِعثار. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
روان گردانیدن
- روان گردانیدن
- روان کردن: اِظْعان،روان گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). اِماعه، روان گردانیدن. (منتهی الارب). و رجوع به روان کردن شود
لغت نامه دهخدا