کما بیش کما بیش کم و بیش اندک و بسیاری: (و با وجود آنکه در سوراخی از آن کما بیش پنجاه کس و صد کس میبودند) فرهنگ لغت هوشیار
کم بیش کم بیش مخفف کَم و بیش، کم و زیاد، اندک و بسیار، نَقیر و قِطمیر، کَمابیش، تقریباً فرهنگ فارسی عمید
کم بیش کم بیش کم و زیاد: (زر چون بعیار آید کم بیش نگردد کم بیش شود زری کان باغش بار است)، (ناصر خسرو)، تقریبا در حدود قریب: (ز اول رفت خواهم چند گاهی درنگ من بود کم بیش ماهی)، (ویس ورامین) فرهنگ لغت هوشیار