جدول جو
جدول جو

معنی فراخ دستی

فراخ دستی
کرم، جوانمردی، مقابل تنگدستی، توانگری
تصویری از فراخ دستی
تصویر فراخ دستی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با فراخ دستی

فراخ دستی

فراخ دستی
جود بخشش مقابل تنگدستی، توانگری دولتمندی، فراخ دامنی
فراخ دستی
فرهنگ لغت هوشیار

فراخ دستی

فراخ دستی
جود. مقابل تنگدستی. (یادداشت بخط مؤلف) : او بزرگتر کسی بود اندر حلم و سخاوت و فراخ دستی. (مجمل التواریخ و القصص). مردم از فراخ دستی خوشدل بودند. (ترجمه تاریخ قم ص 180)
لغت نامه دهخدا

فراخ دست

فراخ دست
فراخ آستین. جوانمرد. بخشنده. (برهان). توانگر. (یادداشت بخط مؤلف). فراخ آستین. صاحب ثروت. دولتمند. (آنندراج). رجوع به فراخ آستین شود، فراخ دامن. (آنندراج). رجوع به فراخ دامن شود، صاحب همت. (برهان) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

دراز دستی

دراز دستی
تسلط غلبه، دست به مال و ناموس مردم دراز کردن تعدی تجاوز
دراز دستی
فرهنگ لغت هوشیار