جدول جو
جدول جو

معنی غوروا

غوروا
آشی که در آن غوره یا آب غوره ریخته باشند، آش غوره، غوره با، غوربا
تصویری از غوروا
تصویر غوروا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غوروا

غوروا

غوروا
غوربا. غوره با. رجوع به غوره باو ناظم الاطباء و فرهنگ شعوری ج 2 ورق 188 الف شود
لغت نامه دهخدا

غوربا

غوربا
آشی که در آن غوره یا آب غوره ریخته باشند، آش غوره، غورِه با، غوروا
غوربا
فرهنگ فارسی عمید

پوروا

پوروا
دهی از دهستان هزارجریب بخش چهار دانگۀ شهرستان ساری، واقع در 40 هزارگزی شمال خاوری کیاسر، کوهستان جنگلی، معتدل مرطوب، مالاریائی، دارای 615 تن سکنه، آب آن از چشمه سار، محصول آنجا برنج و غلات و لبنیات و ارزن، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی از دهستان رجه سورتیجی بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری، واقع در 48 هزارگزی شمال کیاسر، کوهستان جنگلی، مرطوب، معتدل، دارای 500 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و ارزن، لبنیات و عسل، شغل اهالی زراعت و گله داری، راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

اوروا

اوروا
آردی که بر کندۀ خمیر پاشند تا بجایی نچسبد، (یادداشت مؤلف)، آردی که بر سفره گسترند تا خمیر بدان نچسبد، جَمعِ واژۀ وزیر، (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، رجوع به وزیر شود
لغت نامه دهخدا

غوربا

غوربا
آش غوره. (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 188 الف). حصرمی. (دهار). غوره با. (ناظم الاطباء). رجوع به غوره با شود
لغت نامه دهخدا

غوروان

غوروان
یکی از قرای هرات، و راویانی از آنجا برخاسته اند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

کوروا

کوروا
به معنی کبرباست که آش کبربا باشد. (برهان) (آنندراج). کوربا. کبربا. کبروا. آش کبر. (فرهنگ فارسی معین). اصفیه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوربا، کَوَر و کَبَر شود
لغت نامه دهخدا

شوروا

شوروا
شوربا. اصل این ترکیب شوربا، ’شور’ به اضافۀ ’با’است و ’با’ در فارسی بمعنی آش است... شوربا بدین ترتیب لغهً بمعنی آش است که چاشنی خاص یا اجزاء اضافی نداشته باشد و به ساده ترین صورت ممکن (فقط با افزودن نمکی) پخته شود. چنین آشی برای مردم بیمار و کسانی که دستور پرهیز دارند پخته می شود و به بیمزگی معروف است، کنایه از غذای بیمزه و یا وارفته و غیرقابل اکل، کنایه از مردم بی نمک و بی مزه و وارفته است. (از فرهنگ عامیانۀ جمال زاده).
- شلم شوروا، شلم شوربا، معنی اصلی آن ’آش شلغم’ است و به معنی چیز درهم ریخته و نامنظم و شلوغ و بی معنی و بی ربط است:
دَرِ تجدید و تجدد واشد
ادبیات شلم شوروا شد.
ایرج میرزا.
(از فرهنگ عامیانۀ جمال زاده).
و رجوع به شوربا شود
لغت نامه دهخدا