معنی غوررس غوررس باریک بین، مراقب امور جزئی، دقیق، عیب جو، ایرادگیرموشکاف، خرده بین، خرده کار، خرده شناس، خردانگارش، خرده گیر، خرده دان، نازک بین، نازک اندیش، نکته سنج، ژرف یاب، ژرف بین، مدقّق تصویر غوررس فرهنگ فارسی عمید