معنی غله خیز - فرهنگ فارسی عمید
معنی غله خیز
غله خیز
ویژگی مزرعه ای که محصول غلۀ آن زیاد باشد
تصویر غله خیز
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با غله خیز
غله خیز
غله خیز
چاش خیز چاشبوم جایی که در آن غله فراوان به عمل آید غله بوم: آذربایجان از ایالات غله خیزایران است
فرهنگ لغت هوشیار
غله خیز
غله خیز
پرغله. آنجا که غله فراوان باشد: آذربایجان غله خیز است. غله بوم. رجوع به غله بوم شود
لغت نامه دهخدا
غله خیزی
غله خیزی
پرغله بودن. غله خیز بودن. رجوع به غَلَّه شود
لغت نامه دهخدا
شعله خیز
شعله خیز
زبانه دار، تابان درخشان زانه دار، تابان درخشان
فرهنگ لغت هوشیار
پگه خیز
پگه خیز
مخفف پگاه خیز، آنکه بامداد زود از خواب برخیزد. سحرخیز. بَکِرِ. بَکُرُ: ز نخجیر و از می بپرهیز باش بشب دیر خسب و پگه خیز باش. اسدی (گرشاسب نامه نسخۀ خطی مؤلف ص 267)
لغت نامه دهخدا
غله جین
غله جین
در لهجۀ طبری به معنی ابلق. رجوع به ابلق و واژه نامۀ طبری چ دکتر صادق کیا شود
لغت نامه دهخدا
شعله خیز
شعله خیز
زبانه دار. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به شعله ور شود
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.