جدول جو
جدول جو

معنی غلبکین

غلبکین
در مشبک که از چوب یا نی درست کنند و مانع دیدن داخل خانه نباشد، غلبکن، غلبه کن، آژگن
تصویری از غلبکین
تصویر غلبکین
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غلبکین

غلبکین

غلبکین
پنجره های شبکه دار که در پیش درها نصب کنند، دری از چوب باریک یا نی بافته چون پنجره ای مشبک که غالبا دهقانان در خانه یا باغ نصب کنند و از ورای آن باغ آشکار است
فرهنگ لغت هوشیار

غلبکین

غلبکین
به معنی غلبکن است که در پنجره و در باغ باشد، و آن را از چوب و نی به هم می بندند چنانکه از پس آن نگاه توان کرد. (برهان قاطع). دری باشد که از چوب بافته بود چون پنجرۀ مشبک، که در او نگه کنی هرچه در سرای در بود همه همی توان دید، و در دهقانان و باغها و مزرعه ها این چنین بسیار بود. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). رجوع به غلبکن شود
لغت نامه دهخدا

غلبکن

غلبکن
درِ مشبک که از چوب یا نی درست کنند و مانع دیدن داخل خانه نباشد، غَلبَکَن، غَلبَکین، غَلبه کَن، آژگِن، برای مِثال زستن و مردنت یکی ست مرا / غلبکن در چه باز یا چه فراز (ابوشکور - لغتنامه - غلبکن)
غلبکن
فرهنگ فارسی عمید

غلبکن

غلبکن
پنجره های شبکه دار که در پیش درها نصب کنند، دری از چوب باریک یا نی بافته چون پنجره ای مشبک که غالبا دهقانان در خانه یا باغ نصب کنند و از ورای آن باغ آشکار است. گیر جامه به میخ و مانند آو و پاره شدن آن
فرهنگ لغت هوشیار

غلبکن

غلبکن
دری شبکه دار که در پیش درها نصب کنند و آن را درپنجره گویند. (از برهان قاطع). پنجره که در پیش درها نصب کنند. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج). پنجره باشد که در پس درها نصب کنند. (فرهنگ جهانگیری) ، دری بود از چوب باریک بافته، چون پنجرۀ مشبک، و بیشتر دهقانان دارند و در باغ نیز کنند اگر از او درنگری هرچه در باغ باشد پدید بود. (فرهنگ اسدی). دری مشبک از چوب بافته، به روستاها بر در خانه ها آویزند. (صحاح الفرس). دری که از چوب و نی سازند و در روستاها بر درهای باغها آویزند و از پس آن نگاه کنند. (برهان قاطع). در مشبک که از چوب یا نی ساخته باشند و از پس آن نگاه کنند. (فرهنگ رشیدی). در با سوراخهای گشاده، مانند دربعض باغات ده، که بسته بودن و باز بودنش مساوی است چه در هر دو حال ماورای آن را توان دید:
زستن و مردنت یکیست مرا
غلبکن در چه باز یا چه فراز.
ابوشکور بلخی (از فرهنگ اسدی)
لغت نامه دهخدا

چوبکین

چوبکین
افزاری چوبین یا آهنین که بدان پنبه دانه را از پنبه جدا کنند
چوبکین
فرهنگ لغت هوشیار

چوبکین

چوبکین
ابزاری که با آن پنبه دانه را از پنبه جدا می کنند، چوب کش
چوبکین
فرهنگ فارسی عمید