برنگ غالیه. سیاه. مشکین. سیه رنگ: همه با جعدهای مشکین بوی همه با زلفهای غالیه فام. فرخی. دل غالیه فام است و رخش چون گل زرد است گوئی که شب دوش می و غالیه خورده ست. منوچهری. باد آمد و بگسست هوا را ز ره ابر بویی ز ره غالیه فامت نرسانید. خاقانی. صبح و شام آمده گلگونه وش و غالیه فام رو که مردان نه بدین رنگ زنان وابینند. خاقانی. سوی گنبد سرای غالیه فام پیش بانوی هند شد بسلام. نظامی. و رجوع به غالیه رنگ شود