جدول جو
جدول جو

معنی غالیه فام

غالیه فام
غالیه رنگ، غالیه گون، به رنگ غالیه، سیاه، برای مثال همه با جعدهای مشکین بوی / همه با زلف های غالیه فام (فرخی - ۲۲۴)
تصویری از غالیه فام
تصویر غالیه فام
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غالیه فام

غالیه فام

غالیه فام
برنگ غالیه. سیاه. مشکین. سیه رنگ:
همه با جعدهای مشکین بوی
همه با زلفهای غالیه فام.
فرخی.
دل غالیه فام است و رخش چون گل زرد است
گوئی که شب دوش می و غالیه خورده ست.
منوچهری.
باد آمد و بگسست هوا را ز ره ابر
بویی ز ره غالیه فامت نرسانید.
خاقانی.
صبح و شام آمده گلگونه وش و غالیه فام
رو که مردان نه بدین رنگ زنان وابینند.
خاقانی.
سوی گنبد سرای غالیه فام
پیش بانوی هند شد بسلام.
نظامی.
و رجوع به غالیه رنگ شود
لغت نامه دهخدا

غالیه دان

غالیه دان
ظرفی که در آن غالیه ریزند، جای غالیه، کنایه از دهان یا زنخدان معشوق، برای مِثال زآن غالیه دان شکّرانگیز / مه غالیه سای و گل شکرریز (نظامی۳ - ۵۱۳)
غالیه دان
فرهنگ فارسی عمید

غالیه بار

غالیه بار
هر هفت بار، خوشبوی آنچه غالیه پاشد غالیه بخش، بوی خوش دهنده
غالیه بار
فرهنگ لغت هوشیار