جدول جو
جدول جو

معنی سرحلقه

سرحلقه
سرپرست و بزرگ تر یک دسته از مردم، سردسته
تصویری از سرحلقه
تصویر سرحلقه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سرحلقه

سرحلقه

سرحلقه
سردار جماعت. (آنندراج). پیشوا. رئیس:
در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک
جهدی کن و سرحلقۀ رندان جهان باش.
حافظ.
گر حلقۀ دام است وگر حلقۀ زنجیر
سرحلقه بغیر از من دیوانه کدام است.
ابوطالب کلیم (از آنندراج).
- سرحلقۀ ده عقل، کنایه از عقل اول. (غیاث)
لغت نامه دهخدا

دارحلقه

دارحلقه
یکی از اسباب های ژیمناستیک شامل دو حلقه آویخته از میله ای به ارتفاع 5/5 متر که ورزشکار با گرفتن حلقه ها و آویزان شدن از آن به اجرای حرکات نمایشی می پردازد
فرهنگ فارسی معین

سلقلقه

سلقلقه
زن بسیارفریاد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا