جدول جو
جدول جو

معنی سایه ترس

سایه ترس
کسی که حتی از سایۀ خود بترسد، بسیار ترسو
تصویری از سایه ترس
تصویر سایه ترس
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سایه ترس

سایه ترس

سایه ترس
جن زده. دیو زده:
زیر مبین تا نشوی پایه ترس
پس منگر تا نشوی سایه ترس.
نظامی
لغت نامه دهخدا

سایه پرست

سایه پرست
کسی که پیوسته فسق و فجور و کارهای ناشایسته کند
سایه پرست
فرهنگ لغت هوشیار

سایه پرست

سایه پرست
آنکه سایه را دوست دارد و در سایه بیاساید، آنکه در سایه به سر ببرد و خوش باشد، سایه پسند، راحت طلب
سایه پرست
فرهنگ فارسی عمید

سایه رست

سایه رست
گیاهی که در زیر سایۀ درختان بروید و نمو کند، روییدۀ در سایه، کنایه از ناز پرورده، به نازونعمت پرورش یافته
سایه رست
فرهنگ فارسی عمید

سایه رست

سایه رست
کنایه از ناز پرورده. (غیاث). کسی که در ناز و نعمت بگذراند و گرم و سرد روزگار ندیده باشد. (آنندراج) :
اگر نوشته بکویش گذر کند شانی
اسیر قامت آن سروسایه رُست شود.
ملا شانی تکلو (از آنندراج).
، مفت خوار و رایگان خوار. (مجموعۀ مترادفات ص 206) ، نباتی که در زیر سایۀ اشجار روید. (آنندراج) ، ناتجربه کار و کم عقل. (مجموعۀ مترادفات ص 351) ، سایه نشین. (مجموعۀ مترادفات ص 206)
لغت نامه دهخدا

سایه پرست

سایه پرست
کنایه از شخصی باشد که پیوسته به فسق و فجور و کارهای ناشایسته بپردازد. (انجمن آرا) (آنندراج) ، زناکار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

سایه برگ

سایه برگ
گیاهی است که چون شتر آن را خورد بخواب رود. ببای فارسی هم بنظر رسیده است. (برهان) (شرفنامه) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا