معنی سایه پرست سایه پرست آنکه سایه را دوست دارد و در سایه بیاساید، آنکه در سایه به سر ببرد و خوش باشد، سایه پسند، راحت طلب تصویر سایه پرست فرهنگ فارسی عمید
سایه پرست سایه پرست کنایه از شخصی باشد که پیوسته به فسق و فجور و کارهای ناشایسته بپردازد. (انجمن آرا) (آنندراج) ، زناکار. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا
سایه پرستی سایه پرستی سایه دوستی، دوست داشتن سایه، در سایه به سر بردن، برای مِثال سایه پرستی چه کنی همچو باغ / سایه شکن باش چو نور چراغ (نظامی۱ - ۷۶) فرهنگ فارسی عمید
سایه پرستی سایه پرستی کنایه از فسق و فجور و کارهای ناشایسته کردن باشد. (برهان) (شرفنامه) (انجمن آرای ناصری) ، سایه دوستی. با سایه بسر بردن: سایه پرستی چو کنی همچو باغ سایه شکن باش چو نور چراغ. نظامی. ، زنا. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا
سایه رست سایه رست گیاهی که در زیر سایۀ درختان بروید و نمو کند، روییدۀ در سایه، کنایه از ناز پرورده، به نازونعمت پرورش یافته فرهنگ فارسی عمید