جدول جو
جدول جو

معنی روزافکن

روزافکن
تبی که یک روز در میان بروز می کند، تب غب
تصویری از روزافکن
تصویر روزافکن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با روزافکن

روزافکن

روزافکن
تب یک روز در میان را گویند، یعنی تبی که یک روز آید و یک روز نیاید. (از برهان قاطع) (از آنندراج) (از فرهنگ شعوری) (از ناظم الاطباء). آن تب را بعربی غِب ّ خوانند. (از برهان قاطع) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

روزافزون

روزافزون
روز به روز پیشرفت کننده، آنچه روز به روز بر آن افزوده می شود، نام دختر کانون، سپهسالار ماچین در داستان سمک عیار
روزافزون
فرهنگ نامهای ایرانی

دودافکن

دودافکن
ساحر، جادوگر که چیزهای خوش بو در آتش بیفکند و افسون بخواند
دودافکن
فرهنگ فارسی عمید

بازافکن

بازافکن
قطعه ای پارچه که صوفیان و درویشان به لباس خود می دوختند، رقعه، پینه
بازافکن
فرهنگ فارسی عمید

نورافکن

نورافکن
چراغ برقی پر نور که برای روشن کردن حوزه ای وسیع یا نقاط دور دست بکاررود
فرهنگ لغت هوشیار

نورافکن

نورافکن
چراغ های برق پرنور که برای روشن ساختن محوطه های وسیع به کار برده می شود، پروژکتور
فرهنگ فارسی معین