جدول جو
جدول جو

معنی آستری

آستری
ویژگی آنچه به عنوان آستر به کار می برند
تصویری از آستری
تصویر آستری
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آستری

آستری

آستری
منسوب به آستر. جامه و پارچه کم ارز که از آن آستر سازند. یا مثل آستری. جامه و پارچه ای بد و بی دوام
فرهنگ لغت هوشیار

آستری

آستری
جامه و پارچۀ کم ارز که بطانه از آن کنند.
- مثل آستری، جامه و قماشی بد و بی دوام
لغت نامه دهخدا

آسوری

آسوری
آشوری، مربوط به آشور، از مردم آشور، طایفۀ نصاری از نژاد سامی که در ترکیه و ایران به سر می برند، آسوری، زبانی از شاخۀ زبان های حامی - سامی که در میان این قوم رایج بوده است
آسوری
فرهنگ فارسی عمید

بستری

بستری
ویژگی کسی که به جهت آسیب دیدگی یا بیماری در بستر استراحت می کند
بستری
فرهنگ فارسی عمید

بستری

بستری
در بستر افتاده و گرفتار بستر. (ناظم الاطباء). بیمار و مریض: فلان یک ماه بستری بوده و حالا چاق شده. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا