معنی اولجامیشی - فرهنگ فارسی عمید
معنی اولجامیشی
- اولجامیشی
- کرنش، تعظیم، کنایه از اطاعت، فرمانبرداری
تصویر اولجامیشی
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با اولجامیشی
اولجامیشی
- اولجامیشی
- اولجامشی.
- اولجامیشی کردن، تعظیم و کرنش کردن: در آن منزل امیر ارغون با عموم اکابر و اعیان و صدور خراسان برسید و اولجامیشی کردند. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
الجامیشی
- الجامیشی
- رجوع به اولجامیشی و تاریخ غازان خان چ انگلستان ص 89 شود
لغت نامه دهخدا
اولجامشی
- اولجامشی
- اولجامیشی. قسمی از کرنش و تعظیم که زانو را خم کنند زمین را بوسند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا