جدول جو
جدول جو

معنی انفت کردن

انفت کردن
کراهت داشتن، ننگ و عار داشتن، انفت داشتن، برای مثال هر آینه انفت کرده باشد از دانش / کسی که جز به ثنای تو باشدش مفخر (عثمان مختاری - ۲۰۶)
تصویری از انفت کردن
تصویر انفت کردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با انفت کردن

کنفت کردن

کنفت کردن
از سکه انداختن. از سکه و صورت انداختن. به صورت مطلوب ِ چیزی، زیان وارد آوردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چیزی را کثیف و دستمالی کردن. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده) ، کسی را خوار و خفیف و سرشکسته و بی آبرو کردن و او را در برابر دیگران خجالت دادن به وسایل مختلف از قبیل زورآزمائی کردن با او، به رخ کشیدن کارهای خلاف و فاش کردن اسرار پنهانی او و غیره. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده)
لغت نامه دهخدا