جدول جو
جدول جو

معنی ازاراقی

ازاراقی
کچوله، میوۀ درخت وومیکیه با رنگ خاکستری و مغز سفید بسیار تلخ که از آن ماده ای قلیایی به دست می آید، اذاراقی، آذاراقی
تصویری از ازاراقی
تصویر ازاراقی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ازاراقی

اذاراقی

اذاراقی
کُچوله، میوۀ درخت وومیکیه با رنگ خاکستری و مغز سفید بسیار تلخ که از آن ماده ای قلیایی به دست می آید، اَزاراقی، آذاراقی
اذاراقی
فرهنگ فارسی عمید

اذاراقی

اذاراقی
اَداراقی. اَزاراقی. کلمه سریانی است و بفارسی کچوله گویند و در تنکابن ومازندران کلاج دارو نامند. بیخیست مدور و پهن و بسیارتلخ، و خشک او بغایت صلب، بعد از آنکه در آب خیسانیده پوست او را گرفته باشند بسوهان ریزه باید کرد، برگش از برگ بنفشه سبزتر و سطبرتر و گلش مثل بنفشه و در غایت سرخی و ساقش از ساق بنفشه سطبرتر و سرخ و در آخر سیم گرم و خشک و سم ّ حیوانات دُم دار و بالخاصیه مبدل مزاج بسیار سرد است بمزاج طبیعی بدون احتراق خلط و جهت فالج و درد کمر و امراض باردۀ عصبانی مجرب است و ضماد او جهت کلف و جرب و قوبا و عرق النساء و مفاصل و امراض بارده مفید و مشوش ذهن و مصلحش شکر و ادویۀ خوشبو و قدر شربتش از یک دانگ تا دو دانگ و یک مثقال او کشنده است و در کتب هند از خواص او بسیار ذکر کرده اند و چون بصحت نپیوسته بود ذکر ننموده و حقیر معجونی از او ترکیب نموده در دستور ثانی مذکور است و در رفع فالج و استرخا و دردهای بارد مجرب و بیعدیل است. (تحفۀ حکیم مؤمن). بعضی گویند این لغت یونانیست و بعضی دیگر گویند رومیست و آن دوائی باشد که بفارسی کچله گویند و از جملۀ سموم است خصوص گرگ و سگ را در حال میکشد و در عربی خانق الکلب و قاتل الکلب گویند. (برهان قاطع). و شیخ داود ضریر انطاکی گوید: تلخص عندی أنه مجهول لان الشیخ یقول ان شجره کالکبر له ثمر فی غلاف و قال بعضهم اَغفله فی المقالات و قال قوم ذکره فیها کزبدالبحر و قیل شی ٔ أزرق یلصق بالقصب بارد یابس فی الثالثه و قیل حار سمّی یحلل طلاء و یسکن الأوجاع المزمنه. (تذکرۀ انطاکی جزء اول ص 41). رجوع به جوزالقی شود
لغت نامه دهخدا

اداراقی

اداراقی
دوائی هندیست و از جملۀ سموم است و در طلی بیماریها استعمال کنند مانند کلف و جرب و قوباء و اگر بر عرق النساء ضماد کنند نافع بود و بعضی در قولنج ریحی استعمال کنند و طبیعت آن بغایت گرم است و سم مجموع حیواناتست که دنبال داشته باشد و آنرا بپارسی و هندی کچله خوانند و اگر کسی بخورد مداوای او بقی و شیر تازه و روغن بادام کنند. (اختیارات بدیعی). و صاحب برهان گوید: با رای بی نقطه بر وزن قراداغی، بلغت رومی دوایی است هندی و از جملۀ سموم است و زهر مجموع حیواناتی باشد که دنبال داشته باشند همچو مار و عقرب و سگ و گرگ و مانند آن و با ذال نقطه دار هم بنظر آمده است. کلف و جرب را نافع باشد و بعضی گویند یونانی است و بفارسی کچله گویند و به تازی قاتل الکلب و خانق الکلب خوانند - انتهی. جوزالقی. رجوع به اذاراقی و ازاراقی شود
لغت نامه دهخدا

آذاراقی

آذاراقی
کُچوله، میوۀ درخت وومیکیه با رنگ خاکستری و مغز سفید بسیار تلخ که از آن ماده ای قلیایی به دست می آید، اَذاراقی، اَزاراقی
آذاراقی
فرهنگ فارسی عمید

غازایاقی

غازایاقی
گیاهی بیابانی، با برگ هایی دراز و بریده شبیه پای کلاغ، گل هایی سفید، ارتفاعی درحدود ۳۰سانتی متر و تخم هایی ریز و تلخ مزه. به عنوان سبزی خوردن مصرف می شود، پای کلاغ، کلاغ پا، زغارچه، آطریلال
غازایاقی
فرهنگ فارسی عمید

غازایاقی

غازایاقی
غازایاغی. نام نباتی است که به پای غاز تشبیه کرده اند و ایاغ ترکی است و به عربی آطریلال گویند و به پارسی پای زاغان خوانند. (انجمن آرای ناصری) (آنندراج). اسم ترکی گیاه آطریلال است و در لرستان و کوهستان پای غازان نامند. (تحفۀ حکیم مؤمن ص 168) (فهرست مخزن الادویه ص 38). اسم ترکی گیاه آطریلال است و رجل الغراب گویند و به لغت لرستان و کوهستان پای غازان و در دیلم کلاچ پا نامند
لغت نامه دهخدا

هزارانی

هزارانی
دهی است از بخش آبدانان شهرستان ایلام. دارای 352 تن سکنه است. آب آن از چشمه و رود خانه کبود است و محصول آن غله، لبنیات، پشم و ماش است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا