جدول جو
جدول جو

معنی هوس کردن

هوس کردن
به چیزی میل پیدا کردن، آرزومند چیزی شدن
تصویری از هوس کردن
تصویر هوس کردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با هوس کردن

هوس کردن

هوس کردن
آرزو کردن دل خواستن آرزومند شدن میل یافتن: عروس گل در هودج زمردنی عنچه گلستان و هوس نوای هزار دستان میکرد
فرهنگ لغت هوشیار

هوس کردن

هوس کردن
هوس داشتن. در هوس افتادن. خواستن. خواهانی و آرزو کردن:
چنان به پای تو در مردن آرزومندم
که زندگانی خویشم چنان هوس نکند.
سعدی.
هوس کرده بودم که کرمان خورم
به آخر بخوردند کرمان سرم.
سعدی
لغت نامه دهخدا

لوس کردن

لوس کردن
لوس بار آوردن ننرکردن، یا خود را لوس کردن، لوس شدن ننر شدن
لوس کردن
فرهنگ لغت هوشیار

هرس کردن

هرس کردن
بریدن شاخه های زاید درخت، فرخوکردن، برآوردکردن ارزش مقداری محصول
هرس کردن
فرهنگ لغت هوشیار