معنی هواسیدن - فرهنگ فارسی عمید
معنی هواسیدن
- هواسیدن
- خشکیدن و بی رنگ شدن لب از ضعف یا از ترس
تصویر هواسیدن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با هواسیدن
هواسیدن
- هواسیدن
- سوختن از بی آبی و تشنگی. (یادداشت مؤلف) ، پژمرده و گندمگون شدن. کم خون گردیدن چنانکه لب از بیماری. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
هواسیده
- هواسیده
- ویژگی لبی که خون در آن کم شده و خشک و بی رنگ شده باشد
فرهنگ فارسی عمید