جدول جو
جدول جو
Ads

معنی هو

تصویری از هو
تصویر هو
هو
صدا، آواز، فریاد، بانگ
چرک و زرداب زخم، مادۀ سفید رنگی که از دمل و زخم بیرون می آید و مرکب از مایع سلول های مرده، باکتری ها و گلبول های سفید است، رم، ریم، سیم، سخ، شخ، وسخ، پیخ، پژ، فژ، کورس، کرس، کرسه، هبر، بخجد، بهرک، خاز، درن، قیح، کلچ، کلخج، کلنج
هو کردن: سر و صدا راه انداختن، کسی را با جار و جنجال بدنام و بی آبرو کردن
هو کشیدن: چرک و آماس کردن زخم
فرهنگ فارسی عمید