جدول جو
جدول جو

معنی مصلحت اندیش

مصلحت اندیش
آنکه به خیر و صلاح خود یا دیگری بیندیشد
تصویری از مصلحت اندیش
تصویر مصلحت اندیش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مصلحت اندیش

مصلحت اندیش

مصلحت اندیش
که اندیشۀ صلاح کار دارد. که به صلاح کار اندیشد. که صلاح و صواب کار خویش در نظر گیرد. مصلحت بین:
عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش
در مذهب عشق آی وز این جمله برستی.
سعدی.
ضمیر مصلحت اندیش هرچه پیش آید
به تجربت بزند بر محک دانایی.
سعدی
لغت نامه دهخدا

مصلحت اندیشی

مصلحت اندیشی
خیر و صلاح خود یا دیگری را در نظر گرفتن، برای مِثال چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی / هم سینه پر از آتش هم دیده پرآب اولی (حافظ - ۹۳۰)
مصلحت اندیشی
فرهنگ فارسی عمید

مصلحت اندیشی

مصلحت اندیشی
خویشپاسی خیرو صلاح خود را در نظر گرفتن: چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی هم سینه پر آتش به هم دیده پر آب اولی. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار

مصلحت اندیشی

مصلحت اندیشی
عمل مصلحت اندیش، اندیشیدن درباره صلاح کار. به مصالح کار اندیشه گماشتن. خیر و صلاح خویشتن در نظر گرفتن:
چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی
هم سینه پرآتش به هم دیده پرآب اولی.
حافظ.
و رجوع به مصلحت اندیش شود
لغت نامه دهخدا

مصلحت اندیشه

مصلحت اندیشه
دارای اندیشۀ موافق مصلحت. با اندیشه ای که مطابق صلاح کار باشد:
دادگری مصلحت اندیشه است
رستن از این قوم مهین پیشه است.
نظامی.
و رجوع به مصلحت اندیشی شود
لغت نامه دهخدا

مصلحت اندیشی

مصلحت اندیشی
خیراندیشی، خیرخواهی، صلاح اندیشی، مصلحت بینی، مصلحت جویی، مصلحت گرایی، چاره جویی
متضاد: مصلحت گرایی، مفسده جویی
فرهنگ واژه مترادف متضاد