جدول جو
جدول جو

معنی لنگر دار

لنگر دار
دارای لنگر، کنایه از بسیار سنگین، برای مثال زخم می باشد گران شمشیر لنگردار را / زینهار از دشمنان بردبار اندیشه کن (صائب - لغت نامه - لنگردار)، کنایه از باوقار و آرامش
تصویری از لنگر دار
تصویر لنگر دار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با لنگر دار

لنگر دار

لنگر دار
آنچه دارای لنگر است، بسیار سنگین بسیار گران: تیغ (شمشیر) لنگر دار: زخم میباشد گران شمشیر لنگر دار را زینهار از دشمنان بردبارد اندیشه کن. (صائب لغ) یا دریای لنگر دار. دریایی که آب آن ایستاده باشد مقابل دریای بی لنگر
فرهنگ لغت هوشیار

لنگردار

لنگردار
دارای لنگر. صاحب آنندراج گوید: به مناسبت معنی لنگر چیز بسیار گران را گویند و در صفات تیغ دورویه چون تیغ لنگردار و مژگان لنگردار و دریای لنگردار یعنی دریائی که آبش ایستاده باشد، مقابل دریای بی لنگر:
می گشاید چاک زخمم هر نفس آغوش را
میکشد خمیازه بر مژگان لنگردار تو.
علیرضا تجلی.
عشق می آرد دل افسردۀ ما را به شور
مطرب از طوفان بود دریای لنگردار را.
صائب.
زخم می باشد گران شمشیر لنگردار را
زینهار از دشمنان بردبار اندیشه کن.
صائب.
کار نگشاید ز خلوت چله ات گر اندکی است
تیر لنگردار کی باب کمان کوچکی است.
ملاطغرا.
و همچنین تیغ لنگردار به معنی خم دار و سنگین، زیرا که تیغ خم دار خوب می نشیندو زخم کاری میکند و از جا کم می جنبد:
از تغافل کشت مژگان گران خوابش مرا
تیغ لنگردار چندین پاس دم می داشته ست.
صائب
لغت نامه دهخدا

کلنگ دار

کلنگ دار
آنکه کلنگ بکار برد کلندگر: (و مرد بیل دار و کلنگ دار جهت کار قلعه بر ممالک آذربایجان رقم شد)
کلنگ دار
فرهنگ لغت هوشیار

لشکر دار

لشکر دار
فرمانده لشکر نگهدارلشکر: کارهای مملکت بمردان کار و لشکر و لشکردار راست آید
فرهنگ لغت هوشیار

لنگر گیر

لنگر گیر
کشتیی که بسبب سنگینی در جای تواند ایستاد: بود معذور گردروجد آید سالک و اصل که کشتی نیست لنگر گیر چون گردید دریایی. (محمد سعید اشرف لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

لنگر گاه

لنگر گاه
جایی از دریاکه کشتی در آن بایستد و پیشتر نتواند رفت، بندر
لنگر گاه
فرهنگ لغت هوشیار

لنگر دادن

لنگر دادن
تعادل خود را از دست دادن (چنانکه علم بر پای داشته و لنگه بار حیوانات)
فرهنگ لغت هوشیار