جدول جو
جدول جو

معنی گریبان گیر

گریبان گیر
آنکه گریبان کسی را بگیرد، گیرندۀ گریبان، کنایه از کاری که بر عهدۀ شخصی بیفتد
تصویری از گریبان گیر
تصویر گریبان گیر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گریبان گیر

گریبانگیر

گریبانگیر
آنکه گریبان کسی را بگیرد، مبتلا سازنده دامنگیر
گریبانگیر
فرهنگ لغت هوشیار

گریبانگیر

گریبانگیر
گریبان گیرنده. مبتلاسازنده. دامنگیر. رجوع به گریبانگیر شدن شود
لغت نامه دهخدا

گریبان گسل

گریبان گسل
کسی که گریبانش پاره و چاک شده، شکفته: غنچه که با باد گشایدش دل شد هم از آن باد گریبان گسل. (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار

گریبان گسل

گریبان گسل
گریبان گسلیده. گریبان پاره. گریبان چاک، مجازاً شکفته:
غنچه که با باد گشایدش دل
شد هم از آن باد گریبان گسل.
میرخسرو (از آنندراج).
رجوع به گریبان شود
لغت نامه دهخدا

گران گیر

گران گیر
کنایه از دیرگیر و سخت گیر، آنکه در کارها صبر و ثبات ورزد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا