معنی کهنه پرست - فرهنگ فارسی عمید
معنی کهنه پرست
- کهنه پرست
- دوستدار اوضاع واحوال و آداب قدیم، مرتجع
تصویر کهنه پرست
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با کهنه پرست
کهنه پرست
- کهنه پرست
- کهنه پرستنده. طرفدار آداب و سنن قدیم. مرتجع. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
کهنه پرستی
- کهنه پرستی
- طرفداری آداب و سنن قدیم. ارتجاع. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
کعبه پرست
- کعبه پرست
- پرستندۀ کعبه. کعبه ستا. آنکه کعبه را پرستد:
به منی و عرفاتم ز خدا درخواهید
که هم از کعبه پرستان خدائید همه.
خاقانی
لغت نامه دهخدا