جدول جو
جدول جو

معنی عبقر

عبقر
نوعی پارچه یا لباس از جنس دیبای نقش دار
تصویری از عبقر
تصویر عبقر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با عبقر

عبقر

عبقر
ابن انمار از کهلان از قحطانیه. جدی جاهلی است. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا

عبقر

عبقر
دهی است که هر چیز خوب و نیکو را از مردم و جامه و جز آن به وی نسبت کنند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

عبقر

عبقر
ژاله و تگرگ که حب الغمام نیز گویند. یقال: ابرد من عبقر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

عبقری

عبقری
بزرگ قوم، سَرور، نیکو و نفیس، ویژگی کسی یا چیزی که نیرومندی و زیبایی او شگفت انگیز باشد، عبقر، برای مِثال به سختی بکشت این نمد بسترم / روم زاین سپس عبقری گسترم (سعدی۱ - ۱۸۶)، کبکان دری غالیه در چشم کشیدند / سروان سهی عبقری سبز خریدند (منوچهری - ۱۶۵)
عبقری
فرهنگ فارسی عمید