جدول جو
جدول جو

معنی سنلخ

سنلخ
نوعی جامه که آستین و دامن آن کوتاه بوده
تصویری از سنلخ
تصویر سنلخ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سنلخ

سنلخ

سنلخ
نیم تنه و آن جامه ای باشد پیش باز که قد و آستین آنرا کوتاه کنندو در این زمان کاتبی خوانند. (برهان) (آنندراج). جامه ای باشد که آستین و دامن آنرا کوتاه سازند و آنرا ترلک و قلک و نیم تنه گویند. (جهانگیری) :
سلب ساخته یکسر از پرنیان
ز دیبا یکی سنلخی در میان.
اسدی (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا

سالخ

سالخ
جرب شتر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، مار نر سیاه. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، اسود سالخ. نوعی مار که کشنده تر از همه انواع مار است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

سنوخ

سنوخ
پای برجای شدن در علم و جز آن. (آنندراج) (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). در علم قوی گشتن. (المصادر زوزنی) : سنوخ در علم، رسوخ در آن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

سنلو

سنلو
دهی است جزء دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز. دارای 193 تن سکنه. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آنجا غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا