معنی سر و کار داشتن - فرهنگ فارسی عمید
معنی سر و کار داشتن
- سر و کار داشتن
- کار داشتن، رابطه داشتن
داد و ستد داشتن
تصویر سر و کار داشتن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سر و کار داشتن
سر و سر داشتن
- سر و سر داشتن
- یا سر و سر داشتن با کسی. با او رابطه داشتن: مثل این که بو برده بودند که او با پلیس سر و سری دارد
فرهنگ لغت هوشیار
سروکار داشتن
- سروکار داشتن
- سرو کار داشتن با کسی. با او کار داشتن، با وی داد و ستد داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
سروکار داشتن
- سروکار داشتن
- تعامل داشتن، رابطه داشتن، ارتباط داشتن، مرابطه داشتن، معامله داشتن، دادوستدداشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد