جدول جو
جدول جو

معنی سر سپردن

سر سپردن
تسلیم شدن، مطیع گشتن، فرمان برداری کردن
تصویری از سر سپردن
تصویر سر سپردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سر سپردن

در سپردن

در سپردن
سپردن، واگذاشتن، راه را پیمودن و به پایان رساندن
در سپردن
فرهنگ فارسی عمید

سر سپرده

سر سپرده
فَرمان بُردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند
فَرمان بَر، فَرمان پَذیر، فَرمان شِنو، فَرمان نیوش، سَر به راه، سَر بر خَط، نَرم گَردن، طاعَت پیشه، طاعَت وَر، مُطیع، طایع، مُطاوِع، مِطواع، عَبید، مُنقاد
سر سپرده
فرهنگ فارسی عمید