جدول جو
جدول جو

معنی ستیزنده

ستیزنده
کسی که ستیزه کند، جنگجو، لجوج، ناسازگار
تصویری از ستیزنده
تصویر ستیزنده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ستیزنده

ستیزنده

ستیزنده
آنکه خصومت و لجاجت کند. (آنندراج). لجوج. ژکاره. (فرهنگ اسدی نخجوانی) :
هجیر ستیزندۀ بد گمان
که میداشت راز سپهبد نهان.
فردوسی.
تهمتن برخش ستیزنده گفت
که با کس مکوش و مشو نیز جفت.
فردوسی.
بهر چه ش ْ رسد سازگاری کند
فلک بر ستیزنده خواری کند.
نظامی.
بهمت برآر از ستیزنده شور
که بازوی همت به از دست زور.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا