جدول جو
جدول جو

معنی تلخ دانه

تلخ دانه
تلخک، کاسنی، گیاهی خودرو با برگ های کرک دار، ساقه ای کوتاه و گل های آبی که ریشه، برگ و دانۀ آن مصرف دارویی دارد، هرگاه دانه های تلخ آن با گندم مخلوط و آرد شود طعم آرد را تلخ می کند، تلخ جکوک، هندبا، کسنی، انوپا، هندبید، هندباج، تلخ جوک، انگوپا
تریاک
دانۀ گیاهی شبیه گندم که در مزارع گندم می روید، تلخه، زوان
تصویری از تلخ دانه
تصویر تلخ دانه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تلخ دانه

تلخ دانه

تلخ دانه
جلیف. شبرم. (ناظم الاطباء). تلخه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

تلخ دان

تلخ دان
دهی از دهستان بازیافت است که در بخش اردل شهرستان شهرکرد واقع است و 120تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

تمش دانه

تمش دانه
توت العلیق را گویند. (تحفۀ حکیم مؤمن). دانۀ تمش که تمشک باشد. رجوع به تمش و تمشک شود
لغت نامه دهخدا

سلخ خانه

سلخ خانه
سلاخ خانه و قصابخانه. (ناظم الاطباء). مذبح و مقتل ستوران و گوسفندان و مانند آن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا