پر، بسیار، پیشوند متصل به واژه به معنای فراوان مثلاً بلغاک، بلکامه، بلهوس، بعضی کلمات بلعجب و بلفضول و بلهوس را از این قبیل و ترکیب فارسی و عربی دانسته اند و بعضی دیگر آن ها را به صورت بوالعجب و بوالفضول و بوالهوس درست می دانند. در این صورت «بواﻟ...» مخفف «ابواﻟ...» عربی خواهد بود ابله، احمق سنجد توپی که هنگام بازی و پیش از خوردن به زمین در هوا گرفته می شود بل گرفتن: بی رنج و زحمت چیزی به چنگ آوردن، از فرصتی مناسب استفاده کردن و نتیجه گرفتن پُر، بسیار، پیشوند متصل به واژه به معنای فراوان مثلاً بُلغاک، بُلکامه، بُلهوس، بعضی کلمات بلعجب و بلفضول و بلهوس را از این قبیل و ترکیب فارسی و عربی دانسته اند و بعضی دیگر آن ها را به صورت بوالعجب و بوالفضول و بوالهوس درست می دانند. در این صورت «بواﻟ...» مخفف «ابواﻟِ...» عربی خواهد بود ابله، احمق سنجد توپی که هنگام بازی و پیش از خوردن به زمین در هوا گرفته می شود بل گرفتن: بی رنج و زحمت چیزی به چنگ آوردن، از فرصتی مناسب استفاده کردن و نتیجه گرفتن