جدول جو
جدول جو

معنی اسلیح

اسلیح
اسلنج، گیاهی با شاخه های دراز و زرد رنگ، برگ های باریک و ریشۀ سرخ رنگ که در گذشته مصرف دارویی داشته
تصویری از اسلیح
تصویر اسلیح
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اسلیح

اسلیح

اسلیح
گیاهیست که ستور از خوردن آن شیرناک شود. (منتهی الارب). اسلیخ. رجوع باسلیخ شود
لغت نامه دهخدا

اسقیح

اسقیح
مؤلف مجمل التواریخ و القصص (در ذکر پادشاهان هندوان و نسب آنان) گوید: پس فارک بر سان عم پادشاهی کرد سی سال، ازبعد او پسرش اسقیح بنشست مردی باسیاست و عدل بیست سال. چون وی سپری گشت پسرش شهدانیق، پادشاه شد. (مجمل التواریخ ص 115، 116) ، بقایای هر چیزی، روزهای معتدل پس گرما. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

اسلیه

اسلیه
منسوب به اَسَله. رجوع به اَسَله شود.
- حروف اسلیه، زاء و سین و صاد است
لغت نامه دهخدا