پاره کردن شکافتن: (پس شیر از جوانب در آمدند و زخمها پیاپی میزدند تا لباس وجود بر پیلان چنان مخرق و ممزق کردند که بزرگتر پاره ای از پیلان گوش بود) (مرزبان نامه. . 1317 ص 225)
چشیدن. تطعم. تطعم کردن. و رجوع به چشیدن و تطعم و تطعم کردن شود، خوش طعم و خوش آیند آمدن به ذائقه. - امثال: به دهانش زیاد مزه کرده است، از چیزی زیاد خوشش آمده است