جدول جو
جدول جو

معنی محکوم له

محکوم له
کسی که حکم به نفع او صادر شده، دادبرده
تصویری از محکوم له
تصویر محکوم له
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با محکوم له

محکوم له

محکوم له
انیراخت برده کسی که حکم بسود او صادر شده. محمود الخصائل. آنکه دارای خصلتهای نیکو و پسندیده است
فرهنگ لغت هوشیار

محکوم به

محکوم به
زمینه فرمان آنچه در مورد آن حکم صادر شده، موضوع در قضیه حمکمیه. توضیح در جمله جمشید ایستاده است. جمشید را محکوم علیه و ایستاده را محکوم به گویند
فرهنگ لغت هوشیار

محکوم به

محکوم به
در اصطلاح منطق امر نسبت داده شده است که در قضیۀ حملیه محمول و در قضیۀ شرطیه تالی خوانده شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون) مثلاً در جملۀ ’زیدٌ قائم ٌ’ زید را محکوم ٌعلیه گویند و قائم را محکوم ٌبه نامند. بدانکه لفظ ’هو’ در عربی و لفظ ’است’ در فارسی و لفظ ’استین’ در یونانی و لفظ ’هی’ در هندی بر این نسبت حکمیه دلالت میکند. (از غیاث). رجوع به حکم شود
لغت نامه دهخدا

محکوم علیه

محکوم علیه
آنچه بدو نسبت داده شده باشد. پس اگر قضیه حمیله بود آن را موضوع نامند و اگر قضیه شرطیه بود آن را مقدم خوانند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). چنانکه در ترکیب ’زیدٌ قائم ٌ’ زید را محکوم ٌعلیه و قائم رامحکوم ٌبه گویند. (از غیاث). و رجوع به محکوم شود
لغت نامه دهخدا