معنی مات مات سرگردان، حیران، مبهوت، سرگشتهدر ورزش شطرنج حالتی که در آن مهرۀ شاه گرفتار شود و راه گریز نداشته باشدویژگی آنچه تنها بخشی از نور مرئی را از خود عبور می دهد، کدر تصویر مات فرهنگ فارسی عمید