جدول جو
جدول جو

معنی گوش

گوش
از اعضای بدن که آلت شنیدن است و به وسیلۀ آن صداها درک می شود و از سه قسمت تشکیل شده گوش خارجی، میانی و درونی
گوشه
کنایه از جاسوس
کنایه از منتظر، مراقب
در آیین زردشتی ایزد نگهبان چهارپایان
در آیین زردشتی روز چهاردهم از هرماه خورشیدی
گوش به در داشتن: کنایه از منتظر بودن، برای مثال گوش دلم بر در است، تا چه بیاید خبر / چشم امیدم به راه، تا که بیارد پیام (سعدی۲ - ۴۰۵)
گوش تیز کردن: به دقت گوش دادن، گوش نهادن
گوش خواباندن: کنایه از صبر کردن و منتظر فرصت بودن
گوش دادن: گوش فرا دادن، گوش کردن، شنیدن
گوش داشتن: گوش کردن، گوش فرا دادن، شنیدن، کنایه از مواظبت و مراقبت و حفظ کردن
گوش فرادادن: گوش دادن و شنیدن
گوش فراداشتن: به دقت گوش دادن، گوش نهادن
گوش گرفتن: گوش دادن، گوش داشتن، کنایه از پند کسی را شنیدن و به یاد نگه داشتن
گوش نهادن: به دقت گوش دادن
تصویری از گوش
تصویر گوش
فرهنگ فارسی عمید