معنی گریوه نورد - فرهنگ فارسی عمید
معنی گریوه نورد
- گریوه نورد
- آنکه به چابکی و تندی از گریوه عبور کند
تصویر گریوه نورد
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گریوه نورد
گریوه نورد
- گریوه نورد
- آنکه از گریوه بسهولت عبور کند: شد بر آن اشقر گیوه نورد کز شتابش ندید گردون گرد. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
گردون نورد
- گردون نورد
- گردون پیما، فلک پیما، آسمان نورد، آنکه در آسمان حرکت کند
فرهنگ فارسی عمید
گردون نورد
- گردون نورد
- آنکه آسمان را طی کند فلک پیما: درخشنده خورشید گردون نورد زباد خزان نیش عقرب نخورد. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
گردون نورد
- گردون نورد
- آسمان پیما. صاحب آنندراج آرد: در صفت ماه و سیارات:
بشبرنگ مه نعل گردون نورد
درآمد برافراخت گرز نبرد.
اسدی (گرشاسب نامه).
درخشنده خورشید گردون نورد
ز باد خزان نیش عقرب نخورد.
نظامی.
هرچند پایۀ تو بلند اوفتاده است
غافل مشو ز نالۀ گردون نورد من.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا