جدول جو
جدول جو

معنی کشباف

کشباف
کش بافنده، آنکه جامه یا پارچۀ کش ببافد، ویژگی پارچه ای که در بافت آن کش به کار رفته است، کش بافته
تصویری از کشباف
تصویر کشباف
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کشباف

کشباخ

کشباخ
دهی است از حومه بخش رامسر شهرستان تنکابن، واقع در سه هزارگزی شمال باختری رامسر کنارراه شوسۀ رامسر به رودسر، با 310تن سکنه. آب آن ازرود خانه صفارود و محصول آن مرکبات و مختصر چای و شغل اکثر سکنه کسب و سفیدگری و مسگری در نواحی مختلف دهستان رامسر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

کشاف

کشاف
نام قریتی است بساحل رود زاب در موصل و آن را قلعتی بوده بسیار عظیم در نزدیکی مصب رود خانه زاب. بدان ناحیه نصارا زندگی کنند. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

کشاف

کشاف
بسیار کشف کننده. بسیار پیداکننده. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، گشاینده و کارهای مشکل را حل کننده، تفسیر و تعبیر کننده. (از ناظم الاطباء).
- شرح کشاف، کنایه از بیان آشکار و واضح. (از ناظم الاطباء). و ظاهراً اشاره است به شرح کشاف زمخشری که بسیار مفصل و واضح است
لغت نامه دهخدا