جدول جو
جدول جو

معنی عنایت کردن

عنایت کردن
توجه کردن، یاری کردن، لطف کردن، کنایه از بخشیدن
تصویری از عنایت کردن
تصویر عنایت کردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با عنایت کردن

عنایت کردن

عنایت کردن
یاری کردن و نصرت دادن و امداد نمودن. (ناظم الاطباء). توجه کردن. (فرهنگ فارسی معین) : یکسال محبوس بماند و پس فرصت جستندو عنایت کردند تا خلاص یافت. (تاریخ بیهقی ص 449).
مرا گفت کاینجا غریبست جانت
بدو کن عنایت که تنت ایدریست.
ناصرخسرو.
اندر اول بیماری به جگر و سپرز باید عنایت کرد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و اصل اندر علاج همه انواع آن است که از ابتداء بیماری به سه چیز عنایت کنند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). اندر علاج حمی یوم که از غم تولد کند عنایت به دل بیشتر باید کرد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
گر عنایت کنی و من برهم
از بزرگی ترا سزا باشد.
مسعودسعد.
گوید ملک مرا که عنایت بیاب تو
چندان کنم که جان عدو با عنا کنم.
مسعودسعد.
چو سلطان عنایت کند با بدان
کجا ماند آسایش بخردان.
سعدی.
یک روز عنایت کن و تیری بمن انداز
باشد که تفرج بکنم دست و کمانت.
سعدی (کلیات چ فروغی ص 560).
، اعانت کردن وانعام کردن و لطف نمودن و بخشش کردن. (ناظم الاطباء). بخشیدن. اهداء کردن. (فرهنگ فارسی معین) : دلهای ایشان قرار گیرد بر آنچه خدا بدیشان عنایت کرده. (تاریخ بیهقی ص 314)
لغت نامه دهخدا

رعایت کردن

رعایت کردن
آن کبوترشان ز بازان نشکهد باز سر پیش کبوتر شان نهد (مولانا) پاس داشتن نواختن پاس داشتن رعیت و غیره را، نگاهداشتن حق کسی را، توجه کردن، تعظیم کردن احترام کردن
فرهنگ لغت هوشیار

روایت کردن

روایت کردن
باز گفتن از قول کسی سخنی خبر یا حدیثی نقل کردن
روایت کردن
فرهنگ لغت هوشیار

حکایت کردن

حکایت کردن
نقل کردن قصه گفتن، بیان حال کسی کردن سرگذشت کسی را روایت کردن
حکایت کردن
فرهنگ لغت هوشیار