جدول جو
جدول جو

معنی شادی گرای

شادی گرای
گراینده به شادی و نشاط، اهل عیش و عشرت، برای مثال بخفتند شادان دو شادی گرای / جوانمرد هزمان بجستی ز جای (فردوسی - ۵/۳۳)
تصویری از شادی گرای
تصویر شادی گرای
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شادی گرای

شادی گرای

شادی گرای
مسرور. خوشحال. شادمان:
بخفتند شادان دو شادی گرای
جوانمرد هردم بجستی ز جای.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

شادی گشای

شادی گشای
نعت از شادی گشودن. گشایندۀ راه شادی. شادی ده:
ایا ضمیر تو شادی گشای و انده بند
ایا قبول تو نعمت فزای و محنت کاه.
امیرمعزی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

حاجی گرای

حاجی گرای
پسر تاش تیمور و برادرزادۀ الغمحمد، اولین خان قرم. او از سال 823 تا 871 هجری قمری مقام خانی داشت. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 208 و ص 209 شود
لغت نامه دهخدا

غازی گرای

غازی گرای
نام سه تن از خانان و امرای قرم (کریمه) که به عنوان غازی گرای اول (در 929 هجری قمری سلطنت کرده) و غازی گرای دوم (1002- 1017) و غازی گرای سوم (1117-1119 هجری قمری) یاد شده اند. قلمرو حکم رانی این طایفه بلاد بلغار و درآخر کار قرم (کریمه) و کافا بوده است و آغاز فرمانروایی ایشان سال 823 هجری قمری و پایان سال 1197 بوده است. (ترجمه طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 209 و 211)
لغت نامه دهخدا

غازی گرای

غازی گرای
دوم، دالکانتارا. وی پسر پدرُ اول بود که پس از پدر به امپراطوری برزیل رسید. ولادت وی به ریودُژانیرو بسال 1825 م. و وفات بپاریس به سال 1891 میلادی بود. کارهای وی یکی ایجاد کشتی رانی در آمازُن و دیگر اقدام به جلب مهاجرین در برزیل و دیگر منع خرید و فروش سیاهان و دیگر اعطاء آزادی به سیاهان برزیل و ترویج مشاغل عمومی است. وی سرانجام پس از بروز انقلاب شدیدی که از طرف جمهوری خواهان بسال 1889م. در برزیل روی داد از آن کشور خارج و از امپراطوری برزیل برکنار شد و به اشبونه رفت. پدرُی ِ دوم در ضمن سفرهائی که به اروپا کرده بود با بعض بزرگان علم و ادب خاصه با ویکتور هوگو آشنا گردید و بعضویت افتخاری آکادمی علوم فرانسه انتخاب شد
لغت نامه دهخدا