جدول جو
جدول جو

معنی سغراق

سغراق
کوزۀ لوله دار سفالی یا چینی، کوزۀ شراب، برای مثال ای ساقی شور و شر، هین عیش بگیر از سر / پر کن ز می احمر سغراق و شرابی را (مولوی - ۱۰۲)
تصویری از سغراق
تصویر سغراق
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سغراق

سغراق

سغراق
ترکی کوزه کوزه لوله دار، نوشیانه پیاله ترکی کوزه کوزه لوله دار
سغراق
فرهنگ لغت هوشیار

سغراق

سغراق
سَقْراق. کوزۀ لوله دار را گویند خواه سفال و غیر آن. و بعضی گویند این لغت ترکی است. (برهان). کوزۀ لوله دار خواه چینی خواه سفالین و کاسه را نیز گویند و این ترکی است. (رشیدی) :
چون رها کردی هوا از بیم حق
دررسد سغراق از تسنیم حق.
مولوی.
، پیالۀ شراب می. (آنندراج) : و ندیم شاه از دست ساقی مجلس افروز بزم آرای سغراق آب آتش فشان بپای می گرفت. (از تاج المآثر).
در گلستان عدم چون بیخودیست
مستی از سغراق لطف ایزدیست.
مولوی.
مست گشت او باز از آن سغراق رفت
آن وصیت هاش از ظاهر برفت.
(مثنوی).
، می. (آنندراج) :
رونق گرفت مجلس ساقی شراب در ده
سغراق آتش افشان یاقوت ناب در ده.
(از تاج المآثر)
لغت نامه دهخدا

سقراق

سقراق
ترکی کوزه کوزه لوله دار، نوشیانه پیاله ترکی کوزه کوزه لوله دار کاسه و کوزه لوله دار
فرهنگ لغت هوشیار

اغراق

اغراق
زیاده روی کردن در توصیف کسی یا چیزی، در ادبیات در فن بدیع مبالغه و افراط و زیاده روی در مدح یا ذم کسی یا چیزی، گزاف گویی، برای مِثال هرگز کسی نداد بدینسان نشان برف / گویی که لقمه ای ست زمین در دهان برف (کمال اسماعیل - ۴۰۷)
اغراق
فرهنگ فارسی عمید