جدول جو
جدول جو

معنی زیره با

زیره با
آش زیره، آشی که در آن زیره ریخته باشند، زیربا، زیروا، زیرباج
تصویری از زیره با
تصویر زیره با
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با زیره با

غوره با

غوره با
آشی که در آن غوره یا آب غوره ریخته باشند، آش غوره، غورِه با، غوربا، غوروا
غوره با
فرهنگ فارسی عمید

زره باف

زره باف
آنکه زره می سازد. (ناظم الاطباء). سازندۀ زره. زره گر:
زره باف گردون دوصد ماه و سال
نگردید تا حلقه ساز هلال
بنام سپهدار اقلیم شام
نشد این زره برکف او تمام.
ملا طغرا (از آنندراج).
رجوع به زره و زره گر شود
لغت نامه دهخدا

زره باش

زره باش
دهی از دهستان ابهررود است که در بخش ابهرشهرستان زنجان و 26هزارگزی باختر ابهر واقع است و 470 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

زیره آب

زیره آب
کنایه از فریب دادن است. (گنجینۀ گنجوی) :
نبینی که در گرمی آفتاب
حرام است بر زیره جز زیره آب.
نظامی.
رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

زیرسه تا

زیرسه تا
زیرستا. رجوع به زیرستا و زیروستا و زیردوتا و سه تا و ستا شود
لغت نامه دهخدا

غوره با

غوره با
آش غوره و بعربی حِصرِمیَّه گویند. (فرهنگ رشیدی). آش غوره، چه ’با’ بمعنی آش است. (آنندراج) (انجمن آرا). حصرمیه. (مهذب الاسماء) (دهار). قسمی آش که دارای آب غوره بود. (ناظم الاطباء). غوره وا. غوربا:
تافته طبعی مکن بر سرخوان طمع
تانخوری غوره با هم ز رخ میزبان.
اثیرالدین اخسیکتی.
غوره با روشنی چشم ضعیفان باشد
زیره با همچو مفرح ز برای بیمار.
بسحاق اطعمه
لغت نامه دهخدا