آنکه زره می سازد. (ناظم الاطباء). سازندۀ زره. زره گر: زره باف گردون دوصد ماه و سال نگردید تا حلقه ساز هلال بنام سپهدار اقلیم شام نشد این زره برکف او تمام. ملا طغرا (از آنندراج). رجوع به زره و زره گر شود
آش غوره و بعربی حِصرِمیَّه گویند. (فرهنگ رشیدی). آش غوره، چه ’با’ بمعنی آش است. (آنندراج) (انجمن آرا). حصرمیه. (مهذب الاسماء) (دهار). قسمی آش که دارای آب غوره بود. (ناظم الاطباء). غوره وا. غوربا: تافته طبعی مکن بر سرخوان طمع تانخوری غوره با هم ز رخ میزبان. اثیرالدین اخسیکتی. غوره با روشنی چشم ضعیفان باشد زیره با همچو مفرح ز برای بیمار. بسحاق اطعمه