آنکه در کارها کاهل و غافل و سست باشد. آدم سست و تنبل در کار. (از ناظم الاطباء). مدبر. (انجمن آرا). کسی که به تنبلی روز را در خواب بگذراند: رای ملک صبح خیز بخت عدو روزخسب شبروی از رستم است خواب ز افراسیاب. خاقانی. - روزخسب شب خیز، عابد و زاهد شب زنده دار. (انجمن آرا) (آنندراج). - ، کنایه از عابد و زاهد ریائی. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). - ، دزد و راهزن. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج). عیار. (انجمن آرا). - ، شبرو. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
آنکه دیر از خواب شب خیزد، (یادداشت مؤلف)، صفت صبح که روز از آن خیزد و شروع شود: یارب این شام دوالک باز و صبح روزخیز چند برجان و دل خاصان شبیخون کرده اند، مجیر بیلقانی
بی خبر تاخت بردن در روز بر سر دشمن، ضد شبیخون، (ازبرهان قاطع) (از آنندراج) (ازانجمن آرا) (از ناظم الاطباء) : کنم آنگه خبردارت که چون است شبیخون مصلحت یا روزخون است، نزاری (از انجمن آرا)