نهر بسیار بزرگی که به دریا می ریزد، شط سرود، نغمه، آرشه، تار و رشته ای که بر روی ساز کشیده می شود، ساز فرزند پسر یا دختر، برای مثال زهی دولت مادر روزگار / که رودی چنین پرورد در کنار (سعدی۱ - ۴۰)، خواهی که بر نخیزدت از دیده رود خون / دل در وفای صحبت «رود» کسان مبند (حافظ - ۳۶۲) لخت، برهنه، مرغ پرکنده، گوسفند پوست کنده رود زدن: ساز زدننهر بسیار بزرگی که به دریا می ریزد، شط سرود، نغمه، آرشه، تار و رشته ای که بر روی ساز کشیده می شود، ساز فرزند پسر یا دختر، برای مِثال زهی دولت مادر روزگار / که رودی چنین پرورد در کنار (سعدی۱ - ۴۰)، خواهی که بر نخیزدت از دیده رود خون / دل در وفای صحبت «رود» کسان مبند (حافظ - ۳۶۲) لخت، برهنه، مرغ پَرکَنده، گوسفند پوست کنده رود زدن: ساز زدن