جدول جو
جدول جو

معنی در باختن

در باختن
باختن، بازی کردن
کنایه از از دست دادن
تصویری از در باختن
تصویر در باختن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با در باختن

در باختن

در باختن
بازی کردن باختن، خرید و فروخت کردن بیع و شری کردن، بخشیدن عطا کردن، وام دادن قرض دادن، از دست دادن باختن، (تصوف) محو کردن اعمال ماضی از نظر خود
فرهنگ لغت هوشیار

در ساختن

در ساختن
آماده کردن مهیا کردن، یا در ساختن تنگ خانه در کنج اطاق جای گرفتن
در ساختن
فرهنگ لغت هوشیار

دل باختن

دل باختن
کنایه از عاشق کسی یا چیزی شدن، عاشق شدن
فریفته شدن
دل باختن
فرهنگ فارسی عمید

سر باختن

سر باختن
کنایه از سر فدا کردن. (آنندراج). در راه کسی از جان گذشتن:
عشقبازی چیست سر در پای جانان باختن
با سر اندر کوی دلبر عشق نتوان باختن.
سعدی.
چون دلارام میزند شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم.
سعدی
لغت نامه دهخدا

دل باختن

دل باختن
دل دادن. عاشق شدن. شیفته شدن. فریفته شدن. شیدا شدن. و رجوع به دل باخته شود، زهره باختن. از ترس سخت مریض شدن یا مردن. سخت ترسیدن یا از ترس سخت بیمار شدن یا مردن
لغت نامه دهخدا