جدول جو
جدول جو

معنی بیضتین

بیضتین
بیضه ها، تخمها، مرکزها، جمع واژۀ بیضه
تصویری از بیضتین
تصویر بیضتین
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بیضتین

بیضتین

بیضتین
تثنیۀ بیضه (در حالت نصبی و جری). دو خایه. دو تخم. (یادداشت مؤلف). رجوع به بیضه شود، خصیتین. انثیین. تخمگان. هر دو خایه. دو خایۀ مرد. دو گند. حسکلتان. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

بیضتان

بیضتان
محلی است میان شام و مکه در راه طریف. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

بیضتان

بیضتان
تثنیۀ بیضه (در حالت رفعی). رجوع به بیضه شود
لغت نامه دهخدا

بیستون

بیستون
محل عبادت خدا، خانه یا کاخی که درآن ستون نباشد، محل و کوهی سنگی نزدیک کرمانشاه که فرهاد برای رساندن جوی شیر تا قصر شیرین مأمور به تراشیدن آن شد. (نگارش کردی: بستون)
بیستون
فرهنگ نامهای ایرانی