جدول جو
جدول جو

معنی برتنگ

برتنگ
تنگی که بالای زین اسب می بندند، زبرتنگ، بندی که با آن اطفال را در قنداق یا در گهواره می بستند
تصویری از برتنگ
تصویر برتنگ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با برتنگ

برتنگ

برتنگ
تنگ زبرین ستور. (یادداشت مؤلف). تنگ دوم باشد از دو تنگ زین و بمعنی تنگ بالا است که آنرا زبرتنگ نیز خوانند. (آنندراج) (برهان). تنگ دویم از زین اسب. (ناظم الاطباء) :
بگسلد بر اسب عشق عاشقان برتنگ صبر
چون کشد بر چنگ خویش از موی اسب او تنگ تنگ.
منوچهری.
یک ران ترا خم فلک زین
طوقش قمر و مجره برتنگ.
شرف شفروه (آنندراج).
ز دودمان جلال توآسمان طفلی است
فکنده دایۀ صنعش زکهکشان برتنگ.
رکن الدین.
لغت نامه دهخدا