جدول جو
جدول جو

معنی آسکده

آسکده
آسیاکده، جایگاه آسیا، محل آسیا، سرآسیا، آسیاخانه، آسخانه
تصویری از آسکده
تصویر آسکده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آسکده

آسکده

آسکده
جایگاه آسیا. مطحن. (ربنجنی). آسیاکده. مرحی. سرآسیا. آسیاخانه. آس خانه
لغت نامه دهخدا

آسغده

آسغده
نیم سوز، هیزم نیم سوخته، برای مِثال ایستاده میان گرمابه / همچو آسغده در میان تنور (معروفی - شاعران بی دیوان - ۱۴۱)
آسغده
فرهنگ فارسی عمید

آسوده

آسوده
آرام، آرام گرفته، فارغ، آسایش یافته، دارای آسایش، آنکه در حال استراحت است، بی درد، بی غم، نگه داری شده، حفظ شده، محفوظ، درامان
آسوده
فرهنگ فارسی عمید

آسوده

آسوده
خستگی در کرده، آرام گرفته، فارغ، خوش، شادمان، تنبل، بی کاره، بی رنج، بی تعب، بهره مند
آسوده
فرهنگ فارسی معین