معنی آسکده آسکده آسیاکده، جایگاه آسیا، محل آسیا، سرآسیا، آسیاخانه، آسخانه تصویر آسکده فرهنگ فارسی عمید
آسغده آسغده نیم سوز، هیزم نیم سوخته، برای مِثال ایستاده میان گرمابه / همچو آسغده در میان تنور (معروفی - شاعران بی دیوان - ۱۴۱) فرهنگ فارسی عمید
آسوده آسوده آرام، آرام گرفته، فارغ، آسایش یافته، دارای آسایش، آنکه در حال استراحت است، بی درد، بی غم، نگه داری شده، حفظ شده، محفوظ، درامان فرهنگ فارسی عمید
آسوده آسوده خستگی در کرده، آرام گرفته، فارغ، خوش، شادمان، تنبل، بی کاره، بی رنج، بی تعب، بهره مند فرهنگ فارسی معین